خانه دوست

 

بیا ای تک چراغ من

بیا ای آشنا با نور

بیا بنگر

در این وادی پر سوز و هراس شب

سحر گم کرده راه خانه ی ما را

تماشا کن

که من از تابش خورشید پنهانم

طلای نور

به امید چراغ تست

که در این خانه ی تاریک

بیدارم

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 19:10 توسط blossom| |

من از سكوت گریزان بوده ام همیشه ...

سالهاست كه سكوت كرده ام .....

و اینك ترس مرا تكان می دهد و من پیوسته به عقب بر می گردم ...

 از خود این سوال را بارها و بارها می پرسم كه آیا من راه را عوضی آمدم ؟..

دلم گرفته است از این فریبها و نیرنگها ...

از این دورویه مردمان بیهوده گو ...

از آنها كه خدا را در پشت یك تكه ابر پنهان كرده و می كنند و

خود را قدیس وار خالص خالص می نمایانند ....

چرا سادگیها همیشه تهش باختن است ؟ ...

چرا قلب ساده من همیشه ساخت و ویران نكرد

اما ساخته هایش را ویران كرد دست فریب ؟ ...

چرا بالهایم را دیگران نمی بینند ...

پرواز را از همین سكوی كوچك هم می شود آغاز كرد ..

 

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 18:4 توسط blossom| |


Power By: LoxBlog.Com