سکوت...


خانه دوست

من از سكوت گریزان بوده ام همیشه ...

سالهاست كه سكوت كرده ام .....

و اینك ترس مرا تكان می دهد و من پیوسته به عقب بر می گردم ...

 از خود این سوال را بارها و بارها می پرسم كه آیا من راه را عوضی آمدم ؟..

دلم گرفته است از این فریبها و نیرنگها ...

از این دورویه مردمان بیهوده گو ...

از آنها كه خدا را در پشت یك تكه ابر پنهان كرده و می كنند و

خود را قدیس وار خالص خالص می نمایانند ....

چرا سادگیها همیشه تهش باختن است ؟ ...

چرا قلب ساده من همیشه ساخت و ویران نكرد

اما ساخته هایش را ویران كرد دست فریب ؟ ...

چرا بالهایم را دیگران نمی بینند ...

پرواز را از همین سكوی كوچك هم می شود آغاز كرد ..

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 18:4 توسط blossom| |


Power By: LoxBlog.Com